گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد دوازدهم
سوره پنجاه و سوّم (و النّجم) ...



ص : 319
اشاره
سوره و النجم: این سوره مبارکه در مکه معظمه نازل شده.
عدد آیات: شصت و دو آیه.
عدد کلمات: سیصد و شصت.
عدد حروف: یکهزار و چهار صد و پنج.
ثواب تلاوت: ثواب الاعمال. ابن بابویه رحمه اللّه عن الصادق علیه السّلام:
من کان یدمن قرائۀ و النّجم فی کلّ لیلۀ عاش محمودا بین النّاس و کان مغفورا له و کان محبوبا بین النّاس.
حضرت صادق علیه السّلام فرماید: هر که مداومت به خواندن سوره و النجم در هر روز یا در هر شب، زندگانی نماید پسندیده میان
با تذکرات سابقه). ) .«1» مردم، و باشد آمرزیده شده و دوست داشته شده میان مردم
__________________________________________________
[...] . 1) ثواب الاعمال (چ بیروت 1403 ق) ص 145 )
ص: 320
[سوره النجم ( 53 ): آیه 1] ... ص : 320
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( وَ النَّجْمِ إِذا هَوي ( 1
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ النَّجْمِ إِذا هَوي قسم به ستاره چون طلوع کند و بلند برآید، یا غروب نماید و فرود آید. مفسرین را در این
ستاره اقوالی است:
یعنی سوگند به ستارگان که موجب زینت آسمان و راهنماي مسافراناند در صحرا و دریا، و رجم کنندگان « اسم جنس » -1
شیاطیناند در زمان استراق سمع.
سوگند به سوره و آیاتی که به ««1» فلا اقسم بمواقع النجوم » به معنی نزول مانند قوله تعالی « هوي » -2 نجوم آیات قرآن است و
نجوم متفرقه فرود آمده در عرض بیست و سه سال.
:«2» « وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ » -3 نبات زمین که آن را ساق نباشد مانند آیه
سوگند به گیاهی که به زمین افتد.
.««3» فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ » -4 ستارهها که نزد قیام قیامت طمس گردند مانند آیه
-5 کواکبی که وقت سحر نزدیک غروب شوند و علامت متهجدان است که در آن وقت به تهجد و عبادت قیام کنند.
صفحه 208 از 314
-6 ستاره ثریا که سقوط نماید و غایب شود با فجر.
-7 عامه از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که مراد ستاره وجود حضرت محمدي صلّی اللّه علیه و آله است که در شب
.«4» معراج از آسمان فرود آمد به بالا رفت
__________________________________________________
. 1) سوره واقعه آیه 75 )
. 2) سوره الرحمن آیه 6 )
. 3) سوره مرسلات آیه 8 )
و مجمع ج 5 ص 172 انتهاي روایت چنین است: از .« فرود آمد یا به بالا رفت » : 4) منهج الصادقین، ج 9، ص 68 ، در آنجا آمده )
آسمان هفتم فرود آمد.
ص: 321
ابن عباس و علی بن مغازلی که یکی از مشاهیر اهل سنت است روایت نموده که من با جمعی شبی نماز عشا را با «1» -8 در مجالس
حضرت خواندیم. بعد از نماز روي مبارك به ما کرد و فرمود: زود باشد کوکبی از آسمان، وقت طلوع فجر، درآید در خانه یکی از
شما، پس هر که این ستاره در خانه او فرود آید آن کس وصی و خلیفه من و امام بعد از من است.
پس چون نزدیک فجر شد هر یک از ما به در خانه خود نشستیم به انتظار آنکه ساقط شود آن ستاره در خانه ما، و کسی که طمع او
در این باب بیشتر بود، عباس بن عبد المطلب بود. پس چون فجر طالع شد فرود آمد از آسمان کوکبی و ساقط شد در خانه حضرت
علی بن ابی طالب علیه السّلام. چون حضرت رسول صلّی الله علیه و آله فرمود: یا علی، قسم به آنکه مبعوث فرمود مرا به نبوت،
بتحقیق واجب شد بر تو وصایت و خلافت و امامت بعد از من.
گمراه شد در محبت ابن عم خود، و « صلی اللّه علیه و آله » عبد اللّه ابی و منافقان جسارت نمودند و گفتند: حضرت محمد
وَ النَّجْمِ إِذا هَوي قسم به ستاره چون فرود آمد که آیات عظمت الهی » : نمیگوید در شأن او مگر به هواي نفس آیه شریفه نازل شد
است.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 2] ... ص : 321
( ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوي ( 2
ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ: گمراه نشد مصاحب شما از حق اي اهل قریش، و عدول نکرد از اهتداء به ضلالت، وَ ما غَوي و خطا نکرد در
آنچه به شما رسانید، یعنی هر چه فرمود به صواب گفت نه خطا، و در آن باب مرتکب امر باطل نشد.
نکته: تسمیه آن حضرت به صاحب، به جهت آنست که مأمور به مصاحبت مشرکان به جهت رسانیدن دعوت به حق بود.
اعجاز: مفسرین نقل نموده چون این سوره فرود آمد، عتبه پسر ابی لهب
__________________________________________________
. 1) شواهد التنزیل ج 2 ص 205 و غایۀ المرام باب 141 ص 409 )
ص: 322
یا محمد انا کافر بالنجم اذا » : گفت: به خدا قسم او را اذیت رسانم. پس نزد پیغمبر آمد، آب دهن به روي مبارك انداخت و گفت
حضرت دلتنگ شد بر او نفرین نمود که خدایا بر او مسلط فرما سگی از سگهاي خود تا او را بخورد. مدتی برنیامد که او با .« هوي
جمعی از کفار قریش به تجارت میرفت، در راه به منزلی فرود آمدند، و آنجا دیر راهبی بود. آواز داد که این زمین درندگان است
صفحه 209 از 314
خود را نگهدارید. ابو لهب گفت: اي گروه قریش، من ترسناکم از نفرین پیغمبر، امشب یاري من کنید، من میترسم از پسر خود
همه بارها را جمع و عتبه را بالاي آن گذاشتند و خود اطراف او خوابیدند.
چون قسمتی از شب گذشت، شیري بیامد و از شتران گذشت و قدم به سر آنها و یک یک را بو میکرد تا بالاي بارها برآمد، عتبه
را بو نمود عتبه آواز داد:
فورا او را دریده تمام اعضاي او را پاره پاره نمود، بخورد و بازگشت و به کسی دیگر « قتلنی رب محمد صلّی اللّه علیه و آله »
.«1» متعرض نشده
مفسرین نقل نموده چون حضرت از مکه به مدینه هجرت نمودند، در مدینه مسجدي بنا کردند. مهاجرین هر یک در حوالی مسجد
خانهاي بنا و دري به آن باز نمودند. پس از قوت اسلام و بسیاري مسلمانان، جبرئیل آمد که خداي تعالی فرماید: درهاي خانه که
در مسجد گشودهاند مسدود کنند.
اول کسی که اقدام نمود حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام بود. چون حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله نزدیک حجره فاطمه آمد
فرمود: این خطاب با تو نیست، زیرا تو و علی از من هستید و من از شما، اگر درب خانه شما مسدود شود درب خانه من مسدود
شده باشد. پس به خانه حمزه و عباس آمد، ایشان گفتند: چه میفرمائی؟ فرمود: خدا فرماید مسدود نمائید. صحابه عرض کردند:
روزنه بگذاریم تا تو را مشاهده کنیم. فرمود: رخصت نیست.
همه مسدود ساختند، منافقان و مشرکان اعتراض نمودند که چرا علی علیه السّلام را اختصاص دادي. فرمود: به خدا سوگند من
دربهاي شما را مسدود
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 9 ص 70 . و مجمع البیان ج 5 ص 172 )
ص: 323
نساختم و درب علی علیه السّلام را نگشودم، بلکه حق تعالی امر فرمود. چون درها را مسدود و درب خانه علی علیه السّلام باز
«1» . دیدند گفتند: (الا ان محمدا قد ضل فی علی) آیه شریفه نازل (وَ النَّجْمِ إِذا هَوي ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوي
[سوره النجم ( 53 ): آیه 3] ... ص : 323
( وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوي ( 3
وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوي و سخنی نمیگوید پیغمبر از روي نفس و میل طبع، یعنی نطق او به قرآن و به جمیع احکام ایمان، به هواي
نفس نیست.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 4] ... ص : 323
( إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی ( 4
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی نیست نطق او مگر وحی که فرود آمده میشود به او، یعنی آنچه گویا شود، از جانب خدا باشد نه از او.
تنبیه: معلومات بشر دو قسم است: یک سلسله اکتسابی، و دیگر موهوبی و لدنّی: علم اکتسابی بشر، از روي مقدمات بدیهی و اولی،
و مطالبی را به توسط مقدمات منطقیه بدست آورد لکن علم لدنی مربوط به مقدمات خارجیه نیست بلکه از مبدء فیاض مطلق افاضه
شود بنابراین تدبیر عالم احیاء به سه نحو است: 1- غرائز در حیوان، 2- عقل در انسان، 3- وحی که تدبیر عالم اجتماع به توسط
صاحبان وحی شود، زیرا عقل بشر، مورد خطا و سهو، و محتاج است به مددي، یعنی باید متصل شود به مرتبه معصوم از خطا که آن
صفحه 210 از 314
ناموس وحی و تشریع پیغمبر است و باید عقل استناره از وحی نماید، و بشر مجبور است در اقتباس حقایق در ظلّ عنایت وحی انتظام
یابد. وحی، فوق عقل، و طوري است وراء طور عقل. روح، وحی مربوط به عالم مبدء است، و کسی را بر آن اطلاعی
__________________________________________________
(70 / 1) مدرك یاد شده. (یعنی منهج 9 )
ص: 324
نیست مگر صاحبان مهبط وحی.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 5] ... ص : 324
( عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوي ( 5
عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوي بیاموزانید پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله را، یعنی نازل نمود از جانب خدا ملکی که سخت است قوت او مراد جبرئیل
علیه السّلام باشد که در نهایت شدت و قوت است، و از شدت قوت او آنکه هفت شهر لوط را از زمین برکنده به شهپر خود گرفت
و چندان به آسمان نزدیک رسانید که آواز سگان بلد را ملائکه آسمان شنیدند و تا طلیعه صبح نگهداشته طلوع صبح آن را
سرنگون نمود و قوم ثمود را بیک صیحه هلاك گردانید. و نیز به جهت شدت قوت اوست که هبوط و صعود بر انبیاء سریعتر بود از
چشم به هم زدن. و مروي است که در زمین مقدسه، ابلیس را دید که با حضرت عیسی علیه السّلام تکلم مینمود. بال خود را
.«1» متحرك ساخت، بادي که از آن حرکت متموج شد او را به اقصاي جبل هند انداخت
و نیز در قوت او میفرماید:
[سوره النجم ( 53 ): آیه 6] ... ص : 324
( ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوي ( 6
ذُو مِرَّةٍ: 1- صاحب محکمی عقل و استقامت. 2- صاحب متانت دیانت و امانت. 3- صاحب صورت نیکو. 4- سلیم الجسم از آفات
- عیوب. 5
مرور کننده در آسمان به رفتن و برگشتن و صعود و نزول.
فَاسْتَوي پس راست بایستاد بر صورت حقیقیه خود که به آن خلق شده بود بدون صورتی که به آن ممثل میشد در وقت انزال وحی
به پیغمبر صلی الله
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 9، ص 72 )
ص: 325
علیه و آله مثل صورت دحیه کلبی و غیر آن. و استقامت او بر هیئت اصلی خود به جهت اراده حضرت رسالت بود در آنکه او را
ببیند به صورتی که به آن مخلوق بود.
در روایت است که هیچ پیغمبري جبرئیل را به صورت اصلی ندیده الا پیغمبر ما صلّی اللّه علیه و آله، که او را دو نوبت به صورت
اصلی مشاهده فرمود:
.«1» یکی در شب معراج نزد سدرة المنتهی که مقام جبرئیل است، و دیگر در کوه حرا که حضرت خواست او را مشاهده نماید
صفحه 211 از 314
[سوره النجم ( 53 ): آیه 7] ... ص : 325
( وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلی ( 7
وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلی در حالتی که جبرئیل در افق اعلی یعنی آسمان و اقصاي دنیا نزد مطلع آفتاب که نسبت به افق مغرب ارفع است.
ابن مسعود روایت نموده که حضرت در افق اعلی، جبرئیل را مشاهده نمود با ششصد جناح به بالهاي خود از مشرق تا مغرب را فرا
حضرت را غشوه حاصل شد، بعد از افاقه او را به صورت بشر یافت که نزدیک او نشسته دستی بر سینه مبارك پیغمبر .«2» گرفته بود
و دستی بر شانه آن حضرت نهاده.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 8] ... ص : 325
( ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی ( 8
ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی: پس نزدیک شد به پیغمبر بعد از آنکه او را دیده و غشوه حاصل شده بود، پس درآویخت از افق، یعنی از آنجا سر
فرود آورد و سر خود را به سر حضرت گذاشت به جهت تکلم نمودن با او. این کلام مشعر است بر
__________________________________________________
1) مدرك یاد شده. )
. 2) مجمع البیان ج 5 ص 173 )
ص: 326
شدت قوت او و اشعار به قرب دنو جبرئیل به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله بعد از دوري او در افق اعلی. نزد بعضی معنی آنکه نزدیک
شد جبرئیل به پیغمبر بعد از استواي او به افق اعلی پس فرود آمد به او.
تنبیه: از تتبع احادیث آل عصمت علیهم السّلام محقق شود که آیات شریفه قضیه معراج حضرت ختمی مرتبت صلّی اللّه علیه و آله
را بیان میفرماید. و آن در ضمن یک مقدمه و سه مطلب عنوان میشود:
اما مقدمه: کیفیت معراج:
یکی از ضروریات دین مقدس اسلام، معراج حضرت ختمی مرتبت صلی اللّه علیه و آله است آنچه مذهب حق است آنکه: خداي
تعالی وجود مقدس پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله را در یک شب سیر داد با بدن عنصري و جسم بشري خاکی با روح در بیداري
قاب » با لباس از عمامه و رداء و نعلین از مکه به بیت المقدس، و از آنجا به سماوات عالیات و از سرادقات و حجابات گذشته به مقام
اگر به قدر سر انگشتی نزدیک آیم میسوزم. از آنجا :« لو دنوت انملۀ لاحترقت » : و به جائی رسید که جبرئیل گفت .« قوسین او ادنی
هم گذشته به مقامی رسید که بدون واسطه مخاطبات بین ذات احدیت با پیغمبر ختمی مرتبت صلی اللّه علیه و آله واقع شد، چنانچه
.« فاوحی الی عبده ما اوحی » : فرماید
مطلب اول اثبات معراج: بادله اربعه محقق است:
و «... سُبْحانَ الَّذِي أَسْري بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِي بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا » : اما کتاب: سوره اسري
آیات شریفه این سوره (ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی . و آیه (وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا) که در محل خود
تفسیر شده.
اما احادیث بسیار، که جمعآوري آن کتابی شود از جمله:
-1 صفات الشیعه- ابن بابویه رحمه الله از حضرت صادق علیه السّلام:
صفحه 212 از 314
لیس من شیعتنا من انکر اربعۀ اشیاء المعراج و المسائلۀ فی القبر و خلق الجنۀ و النار و الشفاعۀ. فرمود: نیست از شیعیان ما هر که انکار
کند چهار چیز را: معراج، و
ص: 327
.«1» سؤال در قبر، و خلق بهشت و جهنم، و شفاعت
هر که تکذیب کند معراج را، پس بتحقیق «2» : -2 حضرت رضا علیه السّلام فرماید: من کذب المعراج فقد کذب رسول اللّه
تکذیب نموده رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را.
.«3» -3 حضرت عبد العظیم علیه السّلام در عرض دین خود خدمت امام علی النقی علیه السّلام گوید: و اقول ان المعراج حق
قسمتی بسیار از اسرائیلیات- مخاطبات خداي تعالی با «4» « جواهر السنیه فی احادیث القدسیه » -4 شیخ حر عاملی رحمه اللّه در
حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله را در شب معراج جمعآوري نمود.
اما اجماع: علماي خاصه و عامه در کتب خود نقل نمودهاند از جمله شیخ مفید، شیخ طوسی، ابن بابویه، علامه مجلسی، طبرسی،
شارح مقاصد رضوان اللّه علیهم و غیرهم و فخر رازي، زمخشري، نیشابوري در تفاسیر خود بیان معراج نبوي را نمودهاند.
اما عقل: را استبعاد نباشد، زیرا کلام در دو مقام است: یکی مرحله امکان و دیگر مرحله وقوع.
و مسلم است ادل دلیل بر امکان چیزي، وقوع آن باشد، پس معراج جسمانی، محال عقلی نخواهد بود، و الا واقع نمیشد و حال
و در باره حضرت عیسی علیه السّلام: (وَ ما «5» ( آنکه قرآن شریف فرماید در باره حضرت ادریس علیه السّلام: (وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیا
«( قَتَلُوهُ یَقِیناً بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ
پس محال عادي، و به تعلق قدرت تامه الهیه، خرق عادت، و از جمله آیات سبحانی بشمار آید که
__________________________________________________
. 1) صفات الشیعه حدیث 69 ص 50 )
2) بحار الانوار ج 18 ص 312 روایت 23 بنقل از صفات الشیعه. )
. 3) کمال الدین ج 2 ص 380 ذیل حدیث اول از باب 37 )
4) جواهر السینۀ فی الاحادیث القدسیه، باب هفتم. [...] )
. 5) سوره مریم آیه 57 )
. 6) سوره نساء آیه 158 )
ص: 328
خداي تعالی حضرت ختمی مرتبت صلّی اللّه علیه و آله را براي نشاندن آیات عجائب قدرت خود، به سماوات عالیات عروج دهد
بنابراین معراج نبوي مسلم آید.
مطلب دوم:
رفع شبهه عمده آن، مسئله خرق و التیام فلک است:
اما اولا: خرق و التیام، محال عادي است نه محال عقلی.
ثانیا: اصول اعجاز نبوي، به سبب خصایص سهگانه است: قوه علامه، قوه حساسه، قوه عماله.
قوه عماله آن حضرت به حدي است که قاهر و قادر بر تمام قواي ممکنه عالم وجود باشد و ماده کائنات، مطیع او، که هر تصرفی
خواهد از انقلاب و استحاله در آنها نماید، چنانچه هر نفسی در بدن خود هر نوع تصرفی میکند همچنین عالم امکان در پیشگاه
حضرت نبوي هر نوع تصرفات خواهد، به قدرت الهی بنماید. و ظهور این معجزه غریبه از جانب خدا و قدرت سبحانی را محقق
صفحه 213 از 314
نماید.
و همچنین حصول حرکت سریعه در جسد اقدس حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله، به اراده ازلیه واقع شده که در زمان کمی این
سیر عظمی را بنماید.
مطلب سوم:
تفسیر آیات شریفه:
ابن بابویه: از حضرت سید سجاد علیه السّلام سؤال شد آیا خداوند موصوف است به مکان؟ فرمود: تعالی اللّه عن ذلک. « علل » در
عرض شد: چرا سیر داد خدا نبیّ خود حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله را به سوي آسمان؟ فرمود: به جهت آنکه بنمایاند به او
ملکوت سماوات و آنچه در آنهاست از عجائب صنع خود و بدایع خلق را. پس عرض شد به آن حضرت: معنی (دنی فتدلّی)
چیست؟
.«1» فرمود: رسول خدا نزدیک شد به حجابهاي نور، پس دید ملکوت آسمانها را
__________________________________________________
.131 - 1) علل الشرایع ج 1 باب 112 (علۀ المعراج) روایت اول ص 132 )
ص: 329
[سوره النجم ( 53 ): آیه 9] ... ص : 329
( فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی ( 9
فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ: پس بود مقدار قرب منزلتی و مکانتی حضرت به ساحت کبریائی مانند مقدار دو کمان، أَوْ أَدْنی یا نزدیکتر از آن.
این تمثیل است براي شدت اتصال بین دو کس، و حقیقت دو قوس وقتی معلوم شود که زه کمان را بکشند به جهت انداختن چون
در آن وقت کمان و زه، مجموعا به صورت دائره میشود، و نصف آن کمان است پس مجموع دو کمان است. و شکی نیست تا زه
کشیده نشود و بعد از آن برنگردد، به صورت اولیه نرسد و فایده از آن حاصل نشود. بنابراین قرب معنوي پروردگار که عبارت از
قوس نزول و صعود باشد، تعبیر به قوسین شده. و شاید جهت (او ادنی) به معنی (بل ادنی) است، یعنی بلکه نزدیکتر از دو قوس که
هنوز به انتهاء و مقدار دو قوس نرسیده کنایه از قبل از وصول به قوس نزول به کمال قرب به حق رسیده، و در رسیدن به کمال قرب
به حق، حاجت به انتهاء نزول نبوده و اللّه اعلم بحقایق الامور.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 10 ] ... ص : 329
( فَأَوْحی إِلی عَبْدِهِ ما أَوْحی ( 10
فَأَوْحی إِلی عَبْدِهِ
: پس وحی فرمود خدا بسوي بنده خود که حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله است، ما أَوْحی
: آنچه وحی کرد به او.
تبصره: مفسرین را در این وحی اقوالی است:
-1 در احتجاج- حضرت صادق فرمود: (از جمله وحی) آیات آخر سوره بقره است (لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا
ما فِی أَنْفُسِکُمْ ... تا آخر سوره) (که در جلد اول شرحش مذکور است). و ولایت عرض شد بر انبیاء از زمان آدم علیه السّلام تا
وقتی که مبعوث نمود خدا حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله را، و عرض شد بر تمام امتها، پس ابا نمودند از قبول آن به جهت
صفحه 214 از 314
سنگینی آن و قبول نمود آن را رسول خدا و عرض کرد بر امتان خود، پس قبول
ص: 330
.«1» نمودند امتان آن را
-2 در منهج- مروي است که: وحی این بود که بهشت حرام گردانیده شده است بر جمیع پیغمبران تا آنکه تو داخل شوي، و بر امم
.«2» سابقه محرّم است تا وقتی که امت تو داخل شوند
- -3 حاصل مضامین اخبار در باب وحی خداي تعالی در آن شب به پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله، منطوي بر سه چیز است: 1
آنکه اگر نه آنست که دوست میدارم معاتبت با امت تو، و الا بساط محاسبه ایشان را طی میکردم.
-2 حق تعالی به او خطاب فرمود که اي محمد، منم و تو، و ماسوي را براي تو آفریدم حضرت در جواب گفت که پروردگارا توئی
و من، ماسوي را ترك کردم براي تو. 3- آنکه امت تو، طاعت من بجا آورند و عصیان میورزند، طاعت ایشان را قبول کردم، زیرا
که کریم هستم و معصیت ایشان را در گذرانیدم اگرچه بسیار باشد، زیرا رحیم هستم.
شیخ حر عاملی رحمه اللّه، بسیاري از احادیث قدسیه معراجیه را جمعآوري فرموده از جمله سؤال شد از « جواهر السنیه » -4 در
حضرت از آن وحی، فرمود: اوحی الیّ انّ علیّا سیّد الوصیّین و امام المتّقین و قائد الغرّ المحجّلین و اوّل خلیفۀ یستخلفه خاتم النّبیین
.«3»
[سوره النجم ( 53 ): آیه 11 ] ... ص : 330
( ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأي ( 11
بعد از آن به جهت تحقق مشاهدات پیغمبر فرماید:
ما کَذَبَ الْفُؤادُ: دروغ نپنداشت دل پیغمبر، ما رَأي آنچه را که دید از
__________________________________________________
. 1) به نقل از نور الثقلین، ج 5، ص 151 ، ح 28 )
.74 - 2) منهج الصادقین، ج 9، ص 73 )
به روایت علی بن ابراهیم. .« سید المؤمنین » 3) به نقل از نور الثقلین، ج 5، ص 152 ، ح 30 با عبارت )
ص: 331
جبرئیل و عجائبات، یعنی به عین حقیقت، دید آیات عظمت کبریائی را، زیرا امور قدسیه ادراك شود اول به قلب، پس از آن منتقل
شود از قلب به بصر.
در کافی حضرت رضا علیه السّلام فرماید: دروغ نگفت دل پیغمبر آنچه را که دید دل او. بعد فرمود: بتحقیق دید از آیات پروردگار
.«1» آیات عظیم را، و آیات خدا غیر از خداست
[سوره النجم ( 53 ): آیه 12 ] ... ص : 331
( أَ فَتُمارُونَهُ عَلی ما یَري ( 12
أَ فَتُمارُونَهُ: آیا مجادله میکنید اي معاندان با پیغمبر، عَلی ما یَري بر آنچه دیده است از آیات عظیمه و مخلوقات عجیبه.
و محمد بن حنفیه از پدر بزرگوار خود حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام (روایت میکند) که: حقیقت معنی آنکه: حضرت پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله به علم یقین بدانست خداي خود را بوسیله آنچه مشاهده نموده بود از آیات باهرات الهی، اگرچه قبل از این نیز
صفحه 215 از 314
.«2» به این عالم بود
تتمه: علی بن ابراهیم قمی رحمه الله روایت نموده که از حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله سؤال شد از آن وحی که بر آن جناب
شد، فرمود: وحی شد بر من که علی علیه السّلام، سید امیر المؤمنین و امام المتقین و قائد غر المحجلین و اول خلیفه است که خلیفه
نماید او را خاتم النبیین.
پس قومی داخل شدند و گفتند: آیا این کلام از جانب خداي تعالی است یا از جانب رسول خدا.
أَ فَتُمارُونَهُ عَلی ما یَري . حضرت فرمود به » : ما کَ ذَبَ الْفُؤادُ ما رَأي . پس به جهت رد ایشان فرمود » : خداوند عز و جل فرمود بگو
ایشان: من مأمور شدم در حق علی به غیر این مطلب، و آن این است که مأمور شدم بر آنکه او را نصب نمایم
__________________________________________________
و نیز توحید شیخ صدوق ص 111 ذیل ح 9 به نقل .« آنچه را که دید چشمان او ...» : 1) به نقل از مدرك یاد شده، ح 33 . با عبارت )
از کلینی.
. 2) مجمع البیان ج 5 ص 174 )
ص: 332
براي مردم، و بگویم او ولیّ شماست بعد از من، و او به منزله کشتی است در روز غرق، هر که داخل در آن کشتی شد نجات یافت،
.«1» و هر که خارج شد غرق شد
[سوره النجم ( 53 ): آیه 13 ] ... ص : 332
( وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَۀً أُخْري ( 13
وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَۀً أُخْري و هر آینه بتحقیق دید پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله جبرئیل را به صورت اصلی خود یکبار دیگر.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 14 ] ... ص : 332
( عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی ( 14
عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی نزدیک شجره سدرة المنتهی، و آن درختی است بالاي آسمان هفتم در اصل عرش، و شاخ و برگ آن بر سر
همه عالمیان است. و علم ملائکه و سایر مخلوقات از آن در نمیگذرد، و اعمال ایشان نیز از آن تجاوز نکند، و آنچه ماوراي آنست
نزد بعضی انتهاي آن به این .«2» « سلونی ما دون العرش » : جز خداي عالمیان نمیداند و لذا حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود
اعتبار است که نهایت عروج ملائکه باشد، یا به این معنی که از فوق آن الطاف خداوندي و سایر اوامر پادشاهی به آن منتهی شود و
از ما تحت آن ملائکه و ارواح مؤمنان صعود میکند، و همه آنجا مجتمع شده از آن نمیگذرد و یکقدم از آن پیشتر نمیروند.
تنبیه: احادیث وارده:
-1 توحید صدوق رحمه الله- از حضرت صادق علیه السّلام سؤال شد از این آیه، فرمود: دید حضرت پیغمبر، جبرئیل را بر ساق آن
مثل قطره (بر) سبزي
__________________________________________________
. 1) تفسیر قمی، ج 2 ص 334 )
. 2) منهج الصادقین، ج 9، ص 77 )
ص: 333
صفحه 216 از 314
.«1» که براي او ششصد بال بود پر کرده بود ما بین آسمان و زمین را
-2 از حضرت رضا علیه السّلام، فرمود: چون سیر داده شد حضرت پیغمبر به آسمان و رسید نزد سدرة المنتهی، پاره شد براي آن
.«2» حضرت حجابها، پس دید از نور عظمت آنچه را که خدا خواست
-3 از حضرت باقر علیه السّلام مروي است فرمود: چون رسید حضرت پیغمبر به سدرة المنتهی، تخلف نمود از او جبرئیل. حضرت
فرمود: اي جبرئیل، در مثل این موضع مرا واگذاري؟ جبرئیل گفت: مقدم شو پیش روي خود، پس قسم به خدا هر آینه رسیدي به
جائی که نرسیده از خلق خدا پیش از تو پس دیدم از نور پروردگار و حائل شد بین من و سبحه. [گفتم: سبحه چیست؟] پس اشاره
فرمود: حضرت به روي مبارك به زمین و به دست مبارك به آسمان و میگفت:
.«3» جلال ربی جلال ربی جلال ربی
-4 در علل از حضرت باقر علیه السّلام فرمود: بدرستی که سدرة المنتهی نامیده شد به جهت آنکه اعمال اهل زمین را ملائکه حفظه
.«4» بالا میبرند تا محل سدره
«5» . -5 حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: دیدم بر هر ورقی از اوراق آن ملکی ایستاده، تسبیح مینمود خداي تعالی را
[سوره النجم ( 53 ): آیه 15 ] ... ص : 333
( عِنْدَها جَنَّۀُ الْمَأْوي ( 15
عِنْدَها جَنَّۀُ الْمَأْوي نزد آن سدره است بهشتی که آرامگاه متقیان است، و
__________________________________________________
1) توحید شیخ صدوق باب 8 ص 116 روایت 18 و نور الثقلین، ج 5، ص 157 ، ح 51 . به نقل از علل الشرایع. )
. 2) تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 155 ، ح 39 . ص 155 ، ح 39 )
3) مدرك یاد شده، ح 41 . ما بین دو علامت در اصل کتاب نبوده و با توجه به مدرك اضافه گردیده است. )
[...] . 4) علل الشرایع باب 381 ص 576 )
. 5) نور الثقلین، ج 5 ص 157 ، ح 50 )
ص: 334
آن جنت الخلد است که در آسمان هفتم باشد. حاصل آنکه حضرت، جبرئیل را بدید، یا عظمت پروردگار به عین یقین مشاهده
نمود.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 16 ] ... ص : 334
( إِذْ یَغْشَی السِّدْرَةَ ما یَغْشی ( 16
إِذْ یَغْشَی السِّدْرَةَ: آن هنگام که پوشیده و فرا گرفته بود سدره، ما یَغْشی
آنچه فرا گرفته بود. این اشاره است به تعظم و تکثیر غاشی، بر وجهی که هیچ وصفی و نعتی به کنه آن نمیتوان رسید و احصاي
آن نتوان نمود. مراد، بدایع عجیبه و غرایب بدیعهاند که دلالت تمام دارند بر کمال قدرت و علم سبحانی یا جمع کثیر ملائکه
اطراف آن درخت مشغول تسبیح بودند و آن حضرت با وجود مشاهده این همه عجائبات و غرائبات ملکوت به جهت حسن ادب و
علوّ همت بزرگواري خود، پرتو التفات بر هیچ زرّه از ذرات آن، و دیده دل از مشاهده آثار عظمت الهی نگشود، چنانچه فرماید:
صفحه 217 از 314
[سوره النجم ( 53 ): آیه 17 ] ... ص : 334
( ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی ( 17
ما زاغَ الْبَ َ ص رُ: میل نکرد دیده دل پیغمبر، یعنی به طریق تعلق به چپ و راست نگاه نکرد و توجه ننمود، بلکه در حد استیقان خود در
مشاهده عظمت کبریائی مستقیم و ثابت قدم بود، وَ ما طَغی و در نگذشت از حدي که مأمور بود به آن، یعنی تجاوز ننمود از
موضعی که مأمور بود به رسیدن به آن، بلکه در نهایت وصول آن قرار گرفته قدم پیشتر ننهاد. یا معنی آنکه عدول نکرد از دیدن
عجائبی که به دیدن آن مأمور بود و تجاوز ننمود از آن، یعنی زیاده از آنچه مأمور شده بود به دیدن آن مدّ بصر ننمود.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 18 ] ... ص : 334
( لَقَدْ رَأي مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْري ( 18
ص: 335
لَقَدْ رَأي هر آینه بتحقیق دید پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله در شب معراج به سماوات عالیات، مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْري از آیات
قدرت پروردگار خود آیات بزرگتر را که دلالت داشتند بر کمال قدرت حضرت عزت. با آن حضرت در آن شب دید چیزي را از
آیات پروردگار خود که بزرگترین آیاتند. یا مشاهده نمود پیغمبر آیتهاي پروردگار خود را که بزرگترین آیاتند مانند دیدن جبرئیل
و رفرف اخضر که از رفارف بهشت است و دیدن بهشت و جهنم و عرش و کرسی و سایر ملائکه ملکوتیه.
تتمیم: علی بن ابراهیم قمی رحمه اله روایت نموده که حضرت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله به امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:
یا علی بدرستی که خداوند تو را حاضر نمود با من در هفت موضع:
-1 در شبی که مرا برد به آسمان، جبرئیل گفت به من: کجاست برادر تو؟ گفتم: گذاردم او را در زمین. گفت: بخوان خدا را تا او
را حاضر سازد. پس خواندم خدا را ناگهان مثال تو با من حاضر شد و تمام ملائکه صف در صف ایستادند. از جبرئیل پرسیدم: اینها
کیستند؟ گفت: کسانیند که خدا به تو مباهات نماید نزد آنها روز قیامت. پس رفتم نزد ایشان و گفتم آنچه بوده و خواهد بود تا
روز قیامت.
-2 دوم مرتبه که مرا به آسمان بردند، جبرئیل همان مکالمه را نمود و من از خدا خواستم مثال تو را حاضر نمود. پس حجاب از نظر
من برداشته از هفت آسمان، و دیدم آنچه در آنها بود از سکان و عمار و مکان ملائکه را.
-3 وقتی که مبعوث شدم بر جن، جبرئیل گفت: کجاست برادر تو؟
گفتم: خلیفه نمودم او را بجاي خود. گفت: بخواه تا خدا او را بیاورد. پس خواستم، خدا تو را حاضر ساخت و مکالمات مرا با آنها
شنیدي.
-4 آنکه مخصوص نمود خدا ما را به لیلۀ القدر و نیست لیلۀ القدر براي هیچکس که غیر ما باشد.
-5 آنکه دعا نمودم در حق تو پس عطا فرمود خدا به تو هر چیز را غیر نبوت، زیرا نبوت و خاتمیت را به من مخصوص گردانید.
ص: 336
-6 شب معراج خداي تعالی جمع نمود تمام انبیاء را و با آنها نماز خواندم، و مثال تو پشت سر من بود.
.«1» -7 هلاك احزاب به دست من و تو بود
در کتاب کافی- از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام مروي است فرمود:
نیست براي خداي عز و جل آیتی بزرگتر از من. :«2» ( (ما للّه عزّ و جلّ ایۀ هی اکبر منّی
صفحه 218 از 314
تنبیه: شخص خبیر بصیر، آگاه است بر آنکه مقام شامخ ختمی مرتبت صلی اللّه علیه و آله به درجات افضل و اشرف از مقام
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام است، زیرا آن حضرت جامع مقام و نبوت و ولایت با هم بوده، و این معراج جسمانی به سماوات
و دیدن عجائبات و رفع حجابات به کیفیت خاصه، اختصاص به حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله دارد و حدیث مذکوره موجب
غلو نباشد، زیرا نکته را تذکر داده که رفع توهم گردد زیرا وقتی حضرت، طلب حضور حضرت علی علیه السّلام را نمود، خداي
:«3» « یهلک فیّ رجلان محبّ غال و مبغض قال » : تعالی مثال علی علیه السّلام را نزد او حاضر نمود، و خود آن حضرت فرموده
هلاك میگردند در حق من دو مرد: دوست غلو کننده در محبت، و دشمن مبالغه نماینده در عداوت.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 19 ] ... ص : 336
( أَ فَرَأَیْتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّي ( 19
بعد از ذکر آیات عظیمه داله بر کمال قدرت و علم، توبیخ کفار نماید بر ترك عبادت خالق جمیع مکونات و پرستیدن لات و عزي
و مناة.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 19 ] ... ص : 336
( أَ فَرَأَیْتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّي ( 19
أَ فَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّي: آیا پس نمیبینید اي کفار قریش، بت لات و عزي را
__________________________________________________
.335 - 1) تفسیر قمی ج 2 ص 336 )
. 2) اصول الکافی ج 1 ص 161 ذیل روایت 3 )
. 3) نهج البلاغه (با ترجمه فیض الاسلام) ص 1301 حکمت 461 و ص 1141 حکمت 113 )
ص: 337
[سوره النجم ( 53 ): آیه 20 ] ... ص : 337
( وَ مَناةَ الثَّالِثَۀَ الْأُخْري ( 20
وَ مَناةَ الثَّالِثَۀَ الْأُخْري و منات را که بت سومین است، این هر سه را از سنگ بر در کعبه نهاده آن را میپرستیدند. فرمود بگو اي
پیغمبر با معاندان قریش، خبر دهید این اصنام که شما آنها را میپرستیدند، میتوانند مثل آنچه خداي آفریده بیافرینند یا ضرر و نفع
به شما رسانند که شما عدول نمودید از خالق آسمان و زمین به پرستش اینان. و دیگر از افعال قبیحه آنها آنکه دختران را زنده
بگور مینمودند به سبب عار و ننگ دانستن، با این وصف جسارت نموده به ساحت قدس کبریائی نسبت میدادند حق تعالی در رد
آنها فرمود:
[سوره النجم ( 53 ): آیه 21 ] ... ص : 337
( أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی ( 21
أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی آیا مر شما راست فرزند مرد، و براي خدا است فرزند دختر.
صفحه 219 از 314
[سوره النجم ( 53 ): آیه 22 ] ... ص : 337
( تِلْکَ إِذاً قِسْمَۀٌ ضِیزي ( 22
تِلْکَ إِذاً قِسْمَۀٌ ضِیزي این قسمت در این هنگام قسمتی است ناصواب و نادرست و دور از اعتدال، زیرا آنچه بهتر دانید در نظر خود،
نسبت به خود، و آنچه کراهت دارید، نسبت به خالق خود دهید.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 23 ] ... ص : 337
إِنْ هِیَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَي الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ
( الْهُدي ( 23
ص: 338
إِنْ هِیَ: این بتان که شما آنها را خداي خود نامیدهاید، إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها: مگر اسمی چند بیمسمی که نام نهادهاید، أَنْتُمْ وَ
آباؤُکُمْ: شما و پدران شما، یعنی اینکه شما آن اصنام را به الهه نام نهادهاید، نیست مگر اسمائی که مجرد از معانیند چه از معنی
الوهیت معرااند، پس اسماي بیمسمّایند و بدون حقیقت ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ: نفرستاده است خدا به آن تسمیه هیچ حجتی،
یعنی نیست مر شما را از جانب خدا بر صحت آن تسمیه غالب تا در مقابل خصم وارد سازید بلکه هواي نفس شماست بدون برهان.
إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ: پیروي نمیکنند مشرکان در پرستش بتان مگر گمان را، یعنی اعتقاد شفاعت در حق آنان محض توهّم است
بدون بینه و حجتی و بصیرتی که مستلزم علم و یقین باشد. وَ ما تَهْوَي الْأَنْفُسُ: و دیگر متابعت نمیکنند مگر آنچه آرزو میکنند
نفوس آنان، یعنی تابع هواي نفس و آنچه در نظر ایشان میآورد شیطان از عقاید فاسده. وَ لَقَدْ جاءَهُمْ: و هر آینه بتحقیق آمده است
به ایشان، مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدي از جانب پروردگارشان آنچه سبب هدایت ایشان است، مراد پیغمبر و کتاب که راهنماي ایشان است بر
آنکه بتان، قابل الوهیت و استحقاق رتبه شفاعت را ندارند، و پرستش جز ذات یگانه سبحانی.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 24 ] ... ص : 338
( أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّی ( 24
بعد از آن به جهت انکار تمنی ایشان بر شفاعت بتان فرماید:
بلکه آیا آدمی را یعنی کافر راست آنچه آرزو برد. مراد آنکار است، یعنی نیست مر او را هرچه « ام منقطعه » : أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّی
آرزو کند از شفاعت بتان و غیر آن از اعتقاد باطل.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 25 ] ... ص : 338
( فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولی ( 25
ص: 339
فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولی پس مر خداي را است خاصه ملک آخرت و مملکت دنیا، هر چه خواهد بهر که خواهد عطا فرماید، و کسی را
بر او حکم نباشد، پس هیچکس مالک چیزي نشود بیاذن او سبحانه. پس به جهت تأکید این قول فرماید:
[سوره النجم ( 53 ): آیه 26 ] ... ص : 339
صفحه 220 از 314
( وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّماواتِ لا تُغْنِی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضی ( 26
وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّماواتِ: و چه بسیار از ملائکه در آسمانها که مشرکان امید دارند به شفاعت آنها، لا تُغْنِی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً: فایده
ندهد شفاعت آنان چیزي را، إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ: مگر بعد از آنکه فرمان دهد خداي تعالی در شفاعت، لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضی براي
هر که میخواهد از ملائکه که شفاعت نمایند و راضی باشد، یعنی مصلحت بیند او را براي شفیع شدن یا مشفع گشتن و هرگاه
ملائکه با وجود علوّ رفعت و مزیت تقرب و کثرت ایشان در سماوات، بدون اذن او سبحانه رتبه شفاعت نداشته باشند اگرچه تماما
شفاعت کنند، پس چگونه بتان که در نهایت پستی و حقارتند استحقاق شفاعت داشته باشند.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 27 ] ... ص : 339
( إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَیُسَمُّونَ الْمَلائِکَۀَ تَسْمِیَۀَ الْأُنْثی ( 27
بعد از آن در ذم مقاله ایشان فرماید:
إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ: بدرستی که آن کسانی که ایمان نمیآورند به سراي دیگر و اعتقاد نمیکنند به بعث و نشور، لَیُسَ مُّونَ
الْمَلائِکَۀَ: هر آینه نام مینهند ملائکه را تَسْمِیَۀَ الْأُنْثی نام نهادن زن، یعنی گوید ملائکه بنات اللّهاند.
ص: 340
[سوره النجم ( 53 ): آیه 28 ] ... ص : 340
( وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً ( 28
وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ: و نیست ایشان را هیچ دانشی و یقینی به آنچه میگویند، إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ: پیروي نمیکنند بدین گفتار مگر
گمان را، وَ إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی: بدرستی که گمان بینیاز نکند و فایده ندهد، مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً: از حقیقت امر چیزي را، زیرا حق که
عبادت از حقیقت شیء است، مدرك نمیشود مگر به علم و یقین، و ظن و توهم را اعتباري نیست در معارف حقیقیه، زیرا اعتبار
ظن منحصر است در علمیات و آنچه آلت وصول است به آن.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 29 ] ... ص : 340
( فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاةَ الدُّنْیا ( 29
و چون کفار مصرند در توهم باطل خود و برهان یقینی در این باب ندارند، فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنا: پس روي بگردان از
دعوت آن کس که پشت نمود و روي گردانید از ذکر ما. مراد قرآن است که متضمن وعد و وعید و سایر اصول ایمانیه. وَ لَمْ یُرِدْ
إِلَّا الْحَیاةَ الدُّنْیا: و نخواسته به عمل خود مگر زندگانی دنیا را، چه هر که من جمیع الوجوه غافل باشد از حق و بالکلیه از ذکر،
اعراض نموده و در محبت دنیا و جمع زخارف آن بر وجهی متوغّل شده که همه همت او مصروف آن است، پس دعوت تو چگونه
به او فایده دهد، بلکه نزد این حال عناد او زیاده خواهد شد و اصرار او بر کفر شدید شود.
ص: 341
[سوره النجم ( 53 ): آیه 30 ] ... ص : 341
( ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدي ( 30
ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ: این دوستی دنیا و اختیار آن، غایت رسیدن ایشان است از دانش، یعنی نهایت علمشان صرف همت است در
صفحه 221 از 314
متمتعات عاجله و لذات فانیه دنیویه و اعراض از تدبر در امور اخرویه باقیه. و شبههاي نیست در اینکه طالب این مطلب خسیس، در
حکم بهائم است که طباع ایشان مصروف است بر لذایذ و اکل و آجل، و اصلا نظر نمیکند در عواقب آجل.
بعد از آن به جهت تعلیل «1» « اللّهم لا تجعل الدّنیا اکبر همّنا و لا مبلغ علمنا » : و در ادعیه مأثوره از ائمه هدي علیهم السّلام وارد است
امر به اعراض میفرماید: إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ:
بدرستی که پروردگار تو او است داناتر، بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ: به کسی که گمراه شده و عدول نموده از راه او که طریق مستقیم و
منهج قویم است، وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدي و او است داناتر به کسی که راه یافته به حق و اسلام، یعنی پروردگار تو همه را میداند و
میشناسد، هیچ چیز بر او پوشیده و پنهان نیست و هریک را به فراخور عمل خود جزا خواهد بود. مراد آنکه چون او سبحانه عالم
است به آنکه از ایشان، کدام اجابت دعوت تو را و کدام امتناع نماید، پس نفس نفیس خود را به رنج و تعب مینداز در هدایت
دعوت آنان، بر تو همین ابلاغ است و اتمام حجت.
تنبیه: آیه شریفه اشعار است بر مذمت طالبین دنیاي دنیه و متمتعین به لذایذ فانیه که همت خود را در تحصیل آن گماشته و عمر
عزیز گرانبها را در آن صرف
__________________________________________________
1) مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، باب دوم، اعمال شب نیمه شعبان- ذیل دعاي ششم از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله. )
ص: 342
نمایند، هر آینه پشت پا بر بخت خود زده و ترقیات و کمالات معنوي و سعادت ابدي و نعمت سرمدي را از خود بازداشته، عاقبت
حسرت و ندامت را به سوء اختیار فراهم سازند.
در کتاب کافی- از حضرت صادق علیه السّلام: قال: من اصبح و امسی و الدّنیا اکبر همّه جعل اللّه تعالی الفقر بین عینیه و شتّت امره
.«1» و لم ینل من الدّنیا الّا ما قسم له و من اصبح و امسی و الاخرة اکبر همّه جعل اللّه تعالی الغنی فی قلبه و جمع له امره
فرمود: هر که صبح کند و شب نماید و دنیا بزرگترین قصد او باشد، قرار دهد خدا فقر را پیش چشم او و متفرق سازد امر او را و
نرسد دنیا را مگر آنچه قسمت شده براي او و هر که صبح و شب نماید و آخرت بزرگترین قصد او باشد، قرار دهد خداي تعالی
بینیازي را در قلبش و جمع فرماید براي او آمر او را.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 31 ] ... ص : 342
( وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ لِیَجْزِيَ الَّذِینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ یَجْزِيَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی ( 31
بعد از آن از کمال قدرت و وسعت ملک خود اخبار فرماید:
وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ: مر خداي را است ملکیت و مالکیت آنچه در آسمانها است از موجودات علوي، وَ ما فِی الْأَرْضِ: و آنچه در
زمین است از کائنات سفلیه، یعنی خالق و مالک همه او سبحانه است، و غرض از ایجاد مخلوقات، تعبد ایشان است، چنانچه فرماید:
یعنی خلق تمام اشیاء براي انسان، و انسان براي طاعت و عبادت، لِیَجْزِيَ الَّذِینَ أَساؤُا: تا جزا ،« و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون »
دهد آنان را که بد کردهاند به مخالفت و
__________________________________________________
1) اصول کافی، ج 4، ص 8، ح 15 (ترجمه مصطفوي). )
ص: 343
معصیت، بِما عَمِلُوا: به عقوبت آنچه عمل کردهاند که آن عذاب و عقاب نیران است، وَ یَجْزِيَ الَّذِینَ أَحْسَ نُوا: و پاداش دهد آنانکه
صفحه 222 از 314
نیکوئی کردهاند از طاعات و عبادات و خیرات و مبرات، بِالْحُسْنَی: به مثوبت نیکو که آن ریاض جنان و نعمت بیپایان است.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 32 ] ... ص : 343
الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ إِذْ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّۀٌ فِی بُطُونِ
( أُمَّهاتِکُمْ فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقی ( 32
پس در صفت نیکوکاران فرماید:
الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ: آنانکه اجتناب کنند از کبیرهاي گناه، یعنی از گناهان بزرگ، مراد به کبائر، هر گناهی است که
بخصوصه وعید بر آن مترتب شده باشد، یا حدي بر آن معین و مقرر گشته و سقوط عذاب آن موقوف باشد به توبه. وَ الْفَواحِشَ: و
از فاحشهها، یعنی آنچه فاحش و قبیح است از کبائر مثل زناي محصنه، إِلَّا اللَّمَمَ: مگر آنچه صغیر و یسیر باشد از گناه، زیرا صغیره
ان الحسنات یذهبن » ، که بحد اصرار نرسیده باشد، بنا به قولی مغفور و عقاب بر آن مترتب نشود به سبب جبران آن به حسنات
لغزش و نزدیکی به گناه است. ،« لمم » یا مراد به .« السیئات
بیان: در کتاب کافی- فرمود حضرت عبد العظیم علیه السّلام: شنیدم از امام محمد تقی که فرمود از پدرش حضرت رضا از جدش
ان » موسی بن جعفر علیهم السّلام که: وارد شد عمرو بن عبید بر پدرم حضرت صادق علیه السّلام، و سلام نمود و پس از نشستن آیه
خواند)، پس ساکت شد، حضرت فرمود: چه چیز تو را ساکت نمود؟ عرض ) « الفواحش » را تا کلمه « تجتنبوا کبائر الاثم
ص: 344
کرد: دوست دارم بشناسم گناهان کبیره را از کتاب خدا. فرمود: بلی اي عمرو، بزرگترین گناهان (به شماره بیان شود):
.« إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ » و فرمود «1» « مَنْ یُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّۀَ وَ مَأْواهُ النَّارُ » -1 اول شرك به خدا که فرموده
«2»
.«3» « لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ » -2 یأس و ناامیدي از رحمت خداوند که فرمود
.«4» « -3 ایمن بودن از جزاي مکر با خدا که فرمود: فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ
«5» .« جَبَّاراً شَقِیا » -4 عقوق والدین، زیرا عاق را ستمکار و بدبخت اطلاق فرموده
«6» .« وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها » : -5 کشتن نفس مؤمن که فرمود
«7» .« لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ » : -6 نسبت زنا به زن عفیفه که فرمود
«8» .« إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً » : -7 خوردن مال یتیم که فرمود
«9 « . » وَ نْ مَ مْ هِ لِّ وَ یُ ذٍ ئِ مَ وْ یَ هُ رَبُ دُ ا لَّ إِ اً ف رِّ حَ تَ مُ لٍ ا ت قِ لِ وْ أَ اً ز یِّ حَ تَ مُ ی ل إِ ۀٍ ئَ فِ دْ قَ فَ ءَ ا ب بٍ ضَ غَ بِ نَ مِ هِ لَّ ل ا » 8 - ر ا ر ف ز ا د ا ه ج ه ک د و م ر ف __________________________________________________
. 1) سوره مائده آیه 72 )
. 2) سوره نساء آیه 48 و 116 )
. 3) سوره یوسف آیه 87 )
. 4) سوره اعراف آیه 99 )
. 5) مریم 32 )
. 6) نساء 93 )
. 7) نور 23 )
صفحه 223 از 314
[...] . 8) نساء 10 )
. 9) انفال 16 )
ص: 345
.«1» « الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلَّا کَما یَقُومُ الَّذِي یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ » : -9 خوردن مال ربا که فرمود
.«2» « وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ » : -10 سحر و جادو کردن که فرمود
«3» . وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ (یَوْمَ الْقِیامَۀِ) وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً » : -11 زنا و فاحشه کردن، فرمود
.«4» « الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ » : -12 سوگند دروغ که فرمود
الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّۀَ وَ » : -14 زکوة ندادن، فرمود «.« وَ مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَۀِ » : -13 کینه مؤمن در دل گرفتن که
«6» .« لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ
«7» .« وَ الَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ » -15 شهادت دروغ که فرمود
«8» .« وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ » : -16 کتمان شهادت که فرمود
-17 شراب خوردن.
«9» .« یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِما إِثْمٌ کَبِیرٌ » : -18 قمار، که فرمود
من ترك الصلاة متعمّدا فقد برء من ذمّۀ اللّه و ذمّۀ » : -19 ترك نماز از روي عمد، زیرا حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود
.« رسوله
20 - ض ق ن د ه ع ل ا . __________________________________________________
. 1) بقرة 275 )
. 2) بقرة 102 )
. 3) فرقان 69 )
. 4) آل عمران 77 )
. 5) آل عمران 161 )
. 6) توبه 34 )
. 7) فرقان 72 )
. 8) بقره 283 )
. 9) بقره 219 )
ص: 346
.«1» « لهم اللّعنۀ و لهم سوء الدّار » : -21 قطع رحم که فرمود
چون کلام به اینجا رسید، عمرو بن عبید حرکت کرد و بیرون رفت در حالتی که گریان بود و میگفت: هلاك شد کسی که به
.«2» رأي خود بگوید، و با شما در فضائل و علوم مشاجره و منازعه نماید
شأن نزول: مشرکان به مسلمانان میگفتند: از شما زمان جاهلیت، گناه بسیار صادر شده، و با ما در این امر شریک بودید، اکنون ما
را بدان عیب میکنید و از آن وعید مینمائید، حق تعالی آیه فرستاد که گناهی که در زمان جاهلیت از اهل اسلام صادر شده
مغفور، و بدان معاقب نخواهند شد. إِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ: بدرستی که پروردگار تو بسیار آمرزنده است و لذا صغایر را به اجتناب
صفحه 224 از 314
کبائر میآمرزد و کبائر را بوسیله توبه و میامن قبولی اسلام مغفور میسازد. ممکن است ذکر این کلام در عقب وعید گناهکاران و
وعده نیکوکاران به جهت آن باشد تا صاحب کبیره از رحمت واسعه سبحانی مأیوس نشود و توهم وجوب را ننماید. یکی از
بزرگان در مناجات میگفته: بار خدایا اگر همه عالم را سوزي، مشتی خاك را سوخته باشی. و اگر همه عالم را بیامرزي، مشتی
خاك را آمرزیده باشی.
شأن نزول: بعضی در زمان حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله به کثرت تقواي خود و اعمال صالحه، لاف میزدند و میگفتند.
نماز و روزه ما بهتر است آیه شریفه نازل شد که: هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ: خداي داناتر است به احوال شما و مصارف امور شما، إِذْ أَنْشَأَکُمْ مِنَ
الْأَرْضِ: در وقتی که بیافرید شما را از زمین، چه حضرت آدم علیه السّلام که ابو البشر است از خاك مخلوق گشته. یا مراد هر یک
از آدمیان باشد، زیرا هر یک از نطفه و نطفه از غذا و غذا از زمین است. خلاصه حق تعالی در حین ابتداي خلقت به اقوال و افعال
شما عالم بود، وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّۀٌ: و در آن وقت نیز که شما بچّه خرد مستور بودید، فِی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ:
__________________________________________________
. 1) رعد 25 )
393 (ترجمه مصطفوي)، با اندکی اختلاف. - 2) اصول کافی، ج 3، ص 389 )
ص: 347
در شکمهاي مادران خود. و هرگاه او سبحانه، عالم باشد به شما قبل از بیرون آمدن شما از صلب آدم و پیش از بیرون آمدن شما از
شکم مادران شما، فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَ کُمْ: پس نسبت مدهید به زکا و پاکیزگی نفسهاي خود را، یعنی ستایش خود مکنید به بسیاري
خیرات و طاعات و به طهارت از معاصی و رذایل و شبههاي نیست که نهی از تزکیه نفس در صورتی است که مزکی به تزکیه خود
قصد اعجاب و ریا و سمعه کند، اما کسی که اظهار تزکی کند به قصد آنکه صدور اعمال از او به توفیق و تأیید او سبحانه، و اصلا
قصد مدح به آن ننماید، مذموم نباشد.
بیان: تزکیه انسان نفس خود را دو قسم باشد:
-1 تزکیه به فعل: که به تخلیه اخلاق رذیله و تحلیه به ملکات حسنه نفس خود را تزکیه و پاك نماید، این قسمت پسندیده و
بتحقیق رستگار شد کسی که تزکیه و «2» « قد افلح من تزکّی » و «1» « قد افلح من زکّیها » : ممدوح است، چنانچه خداي تعالی فرمود
پاك نمود نفس خود را از اخلاق ناشایسته و مهذب نمود آن را.
فلا تزکّوا » -2 تزکیه به قول: که ستایش و تعریف کند خود را به علم و عمل و صفات حسنه، و بتحقیق نهی فرموده خداي تعالی
و نهی از آن تأدیب است به جهت قبح مدح انسان نفس خود را عقلا و شرعا و لذا از حکیمی سؤال شد چیست آن چیزي .« انفسکم
که نیکو نیست اگرچه حق باشد؟ گفت:
مدح شخص نفس خود را.
و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در صفات متقین فرماید: اذا زکّی احد منهم خاف ممّا یقال له فیقول انا اعلم بنفسی من غیري و
:«3» ربّی اعلم منّی بنفسی اللّهمّ لا تؤاخذنی بما یقولون و اجعلنی افضل ممّا یظنّون و اغفر لی ما لا یعلمون
__________________________________________________
. 1) سوره شمس آیه 9 )
[...] . 2) سوره اعلی آیه 14 )
3) نهج البلاغه، ص 613 (ترجمه فیض الاسلام). )
ص: 348
صفحه 225 از 314
هرگاه تزکیه نماید کسی یکی از ایشان را، ترسد از آنچه میگوید براي او، پس گوید: من داناترم به نفس خود از غیر، و پروردگار
من داناتر است از من به نفس من خدایا مرا مواخذه مفرما به آنچه میگویند، و قرار ده مرا افضل از آنچه گمان میبرند و بیامرز مرا
از آنچه نمیدانند.
هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقی خدا داناتر است به کسی که پرهیزکار گردد و در عمل اخلاص داشته باشد.
شأن نزول: ولید بن مغیره در عقب حضرت میرفت و استماع کلام مینمود، مشرکان او را سرزنش کردند که دین پدران خود وا
میگذاري و ایشان را به ضلالت نسبت دهی. جواب داد چه کنم، از عذاب خدا میترسم. یکی از کفار گفت آن مقدار مال به من
ده که اگر عذابی متوجه تو شود من آن را متحمل شوم، و شرط نمود با او، پس بعضی از آن مال را داد و باقی را بخل کرد و نداد
و مرتد گشت آیه نازل شد:
[سوره النجم ( 53 ): آیه 33 ] ... ص : 348
( أَ فَرَأَیْتَ الَّذِي تَوَلَّی ( 33
أَ فَرَأَیْتَ الَّذِي تَوَلَّی: آیا دیدي آن کس را که روي بگردانید از پیروي حق و ثبات قدم بر آن.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 34 ] ... ص : 348
( وَ أَعْطی قَلِیلًا وَ أَکْدي ( 34
وَ أَعْطی قَلِیلًا وَ أَکْدي و داد کمی از مال خود براي رشوه تحمل عذاب، و بازداشت باقی را و قطع عطیه آن نمود، جهل و بخل را با
یکدیگر جمع نمود.
ابن عباس نقل نموده که این آیه در باره عثمان بن عفان نازل شد، وقتی که مال خود را تصدق میکرد، برادر رضاعی او عبد اللّه
گفت: دست نگهدار که بزودي مال تمام و به فقر گرفتار شوي. عثمان گفت: گناهان بسیار مرا باشد مثل فرار از جهاد و غیر آن، و
مال تصدق کنم تا کفاره گناهان من باشد. عبد اللّه گفت: این شتر با بار آن را به من ببخش تا حامل گناهان تو شوم. عثمان شتر را
ص: 349
با بار به او داد و دو گواه از او گرفت و ترك صدقه کرد آیه نازل شد که اي پیغمبر دیدي آن مرد را که روي برگردانید، یعنی از
.«1» جنگ احد فرار نمود و کمی مال را به برادر خود داد تا حامل و زر او شود و قطع صدقه و امساك نمود از آن
[سوره النجم ( 53 ): آیه 35 ] ... ص : 349
( أَ عِنْدَهُ عِلْمُ الْغَیْبِ فَهُوَ یَري ( 35
أَ عِنْدَهُ عِلْمُ الْغَیْبِ فَهُوَ یَري آیا نزد او است علم پنهانی، پس او میداند او که صاحب او آنچه میگوید از تحمل او زار، صادق است
یعنی علم به مغیبات ندارد تا صدق صاحب خود را در این ،« همزه براي استفهام انکاري است » . و آن و زر را از او برخواهد داشت
امر معلوم کند.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 36 ] ... ص : 349
( أَمْ لَمْ یُنَبَّأْ بِما فِی صُحُفِ مُوسی ( 36
أَمْ لَمْ یُنَبَّأْ بِما فِی صُحُفِ مُوسی آیا خبر داده شده به آنچه در صحیفههاي موسی علیه السّلام است یعنی تورات.
صفحه 226 از 314
[سوره النجم ( 53 ): آیه 37 ] ... ص : 349
( وَ إِبْراهِیمَ الَّذِي وَفَّی ( 37
وَ إِبْراهِیمَ الَّذِي وَفَّی: و آنچه در صحف حضرت ابراهیم علیه السّلام که آن حضرت وفا نمود به نیکی آن را، یعنی بر وجه اتم آنچه
مأمور بود بجا آورد.
تنبیه: مفسرین را در آن اقوالی است:
-1 مراد، وفاي به احکام الهیه که تبلیغ رسالت بود.
2 -
ي
ا
ف
و
ه
ب
ه
چن آ
د
ن
و
ا
د
خ
د
ه
ع
د
و
م
ر
ف
و
ه
ب
ن
آ
ن
ح
ت
م
م
ه
ت
خ
ا
س
.
و
صی ص
خ
ت
__________________________________________________
.178 - 1) مجمع البیان ج 5 ص 179 )
ص: 350
توفیه به او به جهت آنست که متحمل چیزي شد که غیر او متحمل نشدي مانند تسلیم نفس در وقت انداختن به آتش، و صبر او در
ذبح ولد در راه خدا، و به طلب مهمان رفتن هر روز و او را به اکرام تمام به مهمانخانه خود آوردن.
-3 در کافی از حضرت باقر علیه السّلام سؤال شد از این آیه، فرمود:
کلماتی را مبالغه مینمود در آن. راوي پرسید آن را، حضرت فرمود: هرگاه صبح مینمود سه مرتبه میگفت: اصبحت ربّی محمود
و اصبحت لا اشرك باللّه شیئا و لا ادعوا معه الها و لا اتّخد من دونه ولیّا. و هرگاه شب میکرد همین کلمات را سه مرتبه میگفت.
.«1» « و ابراهیم الذي وفی » خداوند نازل فرمود در باره او
فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ » : از حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله مروي است: مراد آنکه در صبح و شام میگفت -«2» -4 در منهج
. سوره روم آیه 16 « وَ حِینَ تُصْبِحُونَ ... تا حِینَ تُظْهِرُونَ
و ده عدد آن در سوره ،« التَّائِبُونَ (الْعابِدُونَ) الْحامِدُونَ تا آخر » -5 مراد توفیه، وفا نمودن به سی چیز است: ده عدد آن در سوره توبه
.« قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ تا آخر » و ده عدد آن در سوره مؤمنون ،« الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ تا آخر » احزاب
-6 مراد وفاء به ارکان اسلام است.
در جواب امر حق تعالی به او که (اسلم). « أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ » -7 مراد مضمون
نکته: تقدیم حضرت موسی به ذکر سبب آنست که صحف او اکثر بوده.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 38 ] ... ص : 350
( أَلاَّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري ( 38
پس بیان آنچه در صحف بوده فرماید:
أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ: آنچه در صحف بوده آنکه: بر ندارد هیچ نفسی بردارنده،
__________________________________________________
. 1) به نقل از نور الثقلین، ج 5، ص 168 ، ح 85 )
. 2) منهج الصادقین ج 9 ص 88 )
ص: 351
صفحه 227 از 314
وِزْرَ أُخْري بار گناه نفس دیگر را، یعنی هیچکس مؤاخذه نشود به گناه غیر خود، پس چگونه کسی بار خود را به دیگري حواله
میکند.
از هزیل بن شرحیل نقل است که بعد از زمان حضرت نوح علیه السّلام تا زمان حضرت ابراهیم صلوات اللّه علیه، ظلمه روزگار را
عادت آن بود که پدر را به گناه پسر و برادر را به گناه برادر و بنده را به گناه مولی مؤاخذه و هر یک از اقربا را به عوض یکدیگر
قصاص کردندي. چون حق تعالی صحف حضرت ابراهیم علیه السّلام را نازل فرمود، در آن بیان فرمود که (لا تزر وازرة وزر اخري)
.«1» و حضرت، ایشان را از این عمل بازداشت
من سنّ سنّۀ » : تبصره: آیه مذکوره منافات ندارد با آیه (وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ) و حدیث نبوي صلّی اللّه علیه و آله
زیرا عقوبت وزر در این صورت تسبیب و دلالت مردمان است به امر قبیح و اضلال آنان، نه «2» « سیّئۀ فله وزرها و وزر من عمل بها
از حیث عین عمل و این مطلب محقق شده هر که سبب فعلی شود شریک خواهد بود و لذا حضرت نبوي صلّی اللّه علیه و آله
فرمود:
من امر بسوء او دلّ الیه او اشار به فهو شریک: هر که امر کند به بدي یا دلالت نماید بسوي آن یا اشاره به آن نماید، پس او شریک
در آن بدي خواهد بود.
-2 آنچه در صحف حضرت موسی و ابراهیم علیه السّلام (بوده است):
[سوره النجم ( 53 ): آیه 39 ] ... ص : 351
( وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی ( 39
وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَ عی و نیست مر آدمی را مگر ثواب آنچه سعی کند، یعنی چنانکه کسی را به گناه دیگري مؤاخذه نکنند،
به ثواب دیگري مثاب نمیگردانند. بنابراین آنچه در اخبار وارد شده که صدقه و حج و نماز و
__________________________________________________
. 1) تفسیر ابو الفتوح ج 10 ص 352 )
.257 - 2) منهج الصادقین، ج 9، ص 89 و بهمین مضمون ثواب الاعمال ص 161 و بحار الانوار ج 71 باب 72 ص 258 )
ص: 352
روزه منفعت به میت میرساند، از جهت آنست که ناوي و قاصد براي میت، در حکم نایب است از قبل او به حسب شرع پس
چنانچه منوب عنه و موکل به عمل صالح نایب خود مثاب میشود، همچنین اینجا نیز میت به ثواب کسی که ناوي و قاصد آن عمل
باشد براي او ثواب مییابد.
در مفاتیح- از حضرت صادق علیه السّلام مروي است: هر که از مسلمانان براي میتی عمل صالحی کند، خدا ثواب آن را مضاعف
گرداند و میّت به آن عمل منتفع میگردد.
و در منهج- مروي است که زنی خدمت حضرت رسالت عرضه داشت: یا رسول اللّه پدر من حج نکرده، فرمود: حج کن به نیابت او
و احادیث بسیار وارد شده بر صحت نیابت، و فتاوي حجج اسلامیه بر صحت نیابت باشد از اعمال عبادات. .«1»
[سوره النجم ( 53 ): آیه 40 ] ... ص : 352
( وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُري ( 40
وَ أَنَّ سَ عْیَهُ سَوْفَ یُري و بدرستی که سعی آدمی یعنی عملی که در آن سعی نموده، زود باشد که نموده شود در میزان اعمال خود
صفحه 228 از 314
در روز جزا.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 41 ] ... ص : 352
( ثُمَّ یُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفی ( 41
ثُمَّ یُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفی پس پاداش داده شود به آن سعی خود پاداشی تمامتر بر وفق عمل بدون نقص و خلل.
تتمه: ثعلبی در تفسیر خود آورده عبد اللّه طاهر که والی خراسان بود، حسین بن فضل را طلبید و گفت: مرا سه آیه مشکل است حل
فاصبح » - آن نماي: 1
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 9، ص 89 )
ص: 353
دلالت صریح « الندم توبه » ( از گناه موجب مغفرت باشد چنانچه (حدیث « پشیمانی » که در شأن قابیل است، هرگاه ندم « من النّادمین
چون سعی فراخور عمل مکلف « ان لیس للإنسان الّا ما سعی » - دارد، پس چرا توبه او قبول نباشد و مستحق سخط ربانی باشد؟ 2
جفّ القلم بما هو » : و قول پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله « کلّ یوم هو فی شأن » - چه چیز است؟ 3 « اضعافا مضاعفۀ » است، پس جزاي
منافی آنست. حسین جواب داد که ممکن است ندم در آن شریعت سبب توبه نباشد بلکه آن مخصوص این « کائن الی یوم القیمۀ
امت باشد، یا آنکه ندامت بر کشتن هابیل نبود بلکه بر حمل جسد او بوده، پس توبه از او صادر نشده. و آیه دوم بر سبیل عدل است
و اضعاف آن بر سبیل فضل باشد. و آیه سوم مراد شئونی است که ایجاد آن نماید نه شئونی که ابتداي آن نماید، و حدیث
.«1» مخصوص به ثانی باشد نه اول عبد اللّه این جوابها پسند آمد او را تحسین نموده سر و صورت او را بوسید
تکمیل: جواب کاملتر آنکه: پشیمانی فقط مستلزم توبه نمیشود، زیرا توبه عبارت است از پشیمانی سابق و عزم بر ترك لا حق، و
چون او عازم نشد بر ترك آن فعل در زمان مستقبل، پس تائب نبوده باشد. و مراد آیه دوم آنکه خدا بر وفق قصد و نیت مؤمن
ثواب به او میدهد، پس جایز است عملی که یک ثواب دارد به سبب نیت واقعیه شخص مستحق اضعاف شود. و مراد سوم آنکه
باشد، یعنی در هر آنی در شئونی است از خلاقیت و رازقیت و غیره، یا در اوقات آینده هر روز و هر ساعت به « ان » به معنی « یوم »
حسب مصلحت تقدیر فرمود.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 42 ] ... ص : 353
( وَ أَنَّ إِلی رَبِّکَ الْمُنْتَهی ( 42
وَ أَنَّ إِلی رَبِّکَ الْمُنْتَهی 1- از آنچه در صحف حضرت ابراهیم و موسی علیهما السّلام (بوده است): و بدرستی که بسوي حکم
پروردگار توست نهایت
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 9، ص 90 )
ص: 354
کار رجوع همه خلایق بعد از انقطاع عمل، تا هر یک را بر وفق عمل خیر و شر جزا و سزا دهد. 2- همچنانکه ابتداي خلقت و مدت
همه از اوست، نهایت آجال نیز بدو است. 3- آنکه نهایت فکرت بسوي اوست، یعنی قوه متفکره قدرت دارد بر تفکر نمودن در
جمیع مکونات اما چون به ساحت کبریائی رسد متحیر شود و بایستد و نهی از آن وارد شده.
صفحه 229 از 314
.«1» « لا فکرة فی الرّبّ » : -1 از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود
تفکر نمائید در نعمتهاي الهی و تفکر مکنید در ذات خداوندي. :«2» -2 نیز فرمود: تفکّروا فی الاء اللّه و لا تفکّروا فی ذات اللّه
فرمود: وقتی کلام منتهی شود .«3» -3 از حضرت صادق علیه السّلام تفسیر آیه را پرسیدند فرمود: اذا انتهی الکلام الی اللّه فامسکوا
به خدا، پس باز ایستید و از آن بگذرید، بعد فرمود: یابن ادم لو اکل قلبک طائر ما اشبعه و بصرك لو وضع علیه خرق ابرة لغطاه،
اي فرزند آدم، اگر بخورد مرغی دل تو را، سیر نشود، و اگر چیزي مقدار سوراخ :«4» نرید ان تعرف بها ملکوت السّموات و الارض
سوزنی بر چشم تو واقع شود باصره تو را بپوشاند از دیدن و تو میخواهی به این دل و دیده، ملکوت آسمان و زمین را بشناسی؟!
پس هرگاه تفکر در کنه مخلوقات الهی متعذر باشد، پس در ذات سبحانی به طریق اولی.
-4 شهر بن حوشب نقل نموده روزي حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله به مسجد آمد، اصحاب را فرمود در چه کارید. گفتند:
فکر در خدا نمائیم. فرمود:
تفکر در مخلوقات کنید نه در خالق، زیرا فکر احاطه ننماید به :«5» تفکّروا فی الخلق و لا تتفکّروا فی الخالق فانّ الفکر لا یحیط به
ذات الهی، و چه بسیار اشخاص در
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 9، ص 91 )
2) مدرك یاد شده. )
. 3) کتاب التوحید، باب 67 ص 456 روایت 9 )
. 4) همان مدرك ص 455 روایت 5 )
5) منهج الصادقین ج 9 ص 91 . و جهت تحقیق بیشتر به روایات 13 و 14 از باب 67 کتاب التوحید مراجعه کنید. )
ص: 355
این دریاي محیط هلاك شدهاند:
در این ورطه کشتی فرو شد هزار که پیدا نشد تختهاي بر کنار
[سوره النجم ( 53 ): آیه 43 ] ... ص : 355
( وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکی ( 43
وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکی آنچه در آن صحف است و بدرستی که ذات خداوندي بخنداند و بگریاند، یعنی منشأ خنده و گریه از او
است، زیرا او خالق قوه خنده و گریه است.
بیان: 1- حقیقت خنده عبارت است گشادگی در صفحات وجه به سبب سرور نزد مشاهده امر عجیب یا تصور منعی غریب. و گریه
خروج اشک است از چشم، و جریان او غالبا بر صفحه وجه به سبب غمی که در قلب حادث گردد و شاید که به سبب شادي نیز
- باشد که تذکر حزن ممازج او شود، چون صدور عوارضات و حالات به حول و قوه الهی است لذا نسبت به او داده شود. 2
سبب خنده و گریه که سرور و حزن است از او باشد. 3- خداوند میخنداند اهل بهشت را در بهشت، و میگریاند اهل جهنم را در
- جهنم. 4- زمین را خندان سازد به نباتات و اشجار را به گلها و ابر را میگریاند به باران. 5
خنده و گریه به وعد و وعید است یا به طاعت و معصیت یا به اقبال و اعراض از حق. 6- یهودي بعد از شنیدن این آیه، حضرت امیر
المؤمنین علیه السّلام را گفت: خندانیدن و گریانیدن کار حکیمان نیست. حضرت فرمود: او است آن خدائی که ابر را بگریاند به
باران، و باغ را بخنداند در بهاران به شکوفههاي الوان و دلهاي عارفان را به اقبال عرفان، و دلهاي کافران را بگریاند به ادبار کفران
صفحه 230 از 314
.«1»
__________________________________________________
[...] .92 - 1) منهج الصادقین، ج 9، ص 91 )
ص: 356
[سوره النجم ( 53 ): آیه 44 ] ... ص : 356
( وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْیا ( 44
-5 از آنچه در صحف حضرت موسی و ابراهیم علیهما السّلام:
وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْیا: و بدرستی که خداي میمیراند و زنده میگرداند، یعنی قادر بر احیاء و اماته او است فقط لا غیر، زیرا قائل
همین نقص بنیه نماید، و موت نزد این حال او را حاصل میشود به فعل حضرت عزت بر سبیل عادت پس خداي تعالی میمیراند
بوقت اجل مسمی یا اجل بلاء، و زنده فرماید در قبر و قیامت. 2- مرده را زنده سازد مانند نطفه، و زنده را میمیراند 3- مرده
میسازد کافر را به نکرت، و زنده فرماید موحد را به معرفت، پس بمیراند گروهی را از یاد خود به خذلان، و جماعتی را به یاد خود
- زنده گرداند به توفیق معرفت و ایقان. 4- بمیراند بعضی را به منع و حرمان، و گروهی دیگر را زنده سازد به فضل و احسان. 5
بمیراند قومی را به جهل، و زنده فرماید جمعی را به علم و دانش.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 45 ] ... ص : 356
( وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی ( 45
-6 از آنچه در صحف آن دو بزرگوار است:
وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ: و بدرستی که خداي خلق فرمود از انسان و سایر حیوانات دو صنف را، الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی نر و ماده و مرد و زن.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 46 ] ... ص : 356
( مِنْ نُطْفَۀٍ إِذا تُمْنی ( 46
مِنْ نُطْفَۀٍ إِذا تُمْنی از نطفه مذکر و مونث وقتی که جدا گردانیده شود از ایشان به جهندگی و ریخته شود در رحم. و آدم علیه السّلام
و حوا از این حکم
ص: 357
مستثنیاند. آفریده شود این نطفه در رحم و به صورت انسانیه و حیوانیه رسد، و فایده خلق به طریق زوجیت بقاي توالد و تناسل
است.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 47 ] ... ص : 357
( وَ أَنَّ عَلَیْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْري ( 47
-7 از آنچه در آن دو صحف بود:
وَ أَنَّ عَلَیْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْري و بدرستی که بر خداست نشئه دیگر بعد از مردن در قیامت به جهت وفا نمودن بوعده خود و جزا دادن به
بندگان بر نیکی و بدي، چه خلاف کردن و مجازات ندادن بر احسان و اسائه و عوض آلام نرسانیدن به بنده، مخالف حکمت و
صفحه 231 از 314
مصلحت است که بر او سبحانه واجب است، پس بعث و حشر بندگان در آخرت بر خداوند سبحان واجب است.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 48 ] ... ص : 357
( وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنی وَ أَقْنی ( 48
-8 از آنچه در صحیفین است:
وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنی وَ أَقْنی و بدرستی که خداست که توانگر نماید به اموال مصروفه و اموال مستأصله که صرف نکنند. 2- ابن بابویه
فرمود خدا «1» : رحمه الله در معانی الاخبار از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام قال: اغنی کلّ انسان بمعیشۀ و ارضی بکسب یده
-3 غنی سازد مردم را به اموال و اعطاي .« یعنی حلال » بینیاز گرداند هر انسانی را به معیشت او و راضی گرداند به کسب دست او
اصول آن و آنچه ذخیره نمایند بعد از کفایت. 4- غنی سازد به کفایت و غنی نماید به زیادت. 5- غنی سازد هر که را خواهد به
حکمت، و فقیر و محروم نماید هر که را خواهد به مصلحت. 6- بینیاز است ذات یگانه او از
__________________________________________________
.« ارضاه » : 1) به نقل از نور الثقلین، ج 5، ص 172 ، ح 104 . در اینجا آمده )
ص: 358
خلایق، و محتاج ساخت تمام خلایق را به خود.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 49 ] ... ص : 358
( وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْري ( 49
وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْري و بدرستی که او است آفریدگار ستاره شعرا. بیان بطلان کسانی که آن را معبود خود ساخته به اعتبار اینکه
مخالف جمیع نجوم است، زیرا آن از روي طول سیر میکند و کواکب دیگر بر سبیل عرض. خلاصه کلام آنکه شعرا مربوب و
مخلوق و مملوك او سبحانه است، و هر چه مخلوق و مملوك او باشد چگونه لیاقت الوهیت داشته باشد.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 50 ] ... ص : 358
( وَ أَنَّهُ أَهْلَکَ عاداً الْأُولی ( 50
-10 از آنچه در صحیفین است.
وَ أَنَّهُ أَهْلَکَ عاداً الْأُولی و بدرستی که خداي هلاك کرد قوم عاد نخستین را که امت حضرت هود علیه السّلام بودند، و قومی از
ایشان که بنو لقیم نام داشتند و در وقت هلاك قوم عاد در مکه مقیم بودند بعد از ایشان ظهور کردند و ایشان را عاد اخري نام
کردند که قوم ارم ایشانند. نزد بعضی تسمیه عاد اولی به جهت آنست که اول امتی که بعد از حضرت نوح علیه السّلام هلاك شدند
آنها بودند.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 51 ] ... ص : 358
( وَ ثَمُودَ فَما أَبْقی ( 51
وَ ثَمُودَ فَما أَبْقی و هلاك کرد قوم ثمود را که امت حضرت صالح علیه السّلام بودند، پس باقی نگذاشت از ایشان هیچکس را و
همه را مستأصل گردانید.
صفحه 232 از 314
ص: 359
[سوره النجم ( 53 ): آیه 52 ] ... ص : 359
( وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغی ( 52
وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ: و هلاك کرد قوم نوح را پیش از عاد و ثمود، إِنَّهُمْ کانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغی بدرستی که بودند ایشان ستمکارتر و
سرکشی کنندهتر در شرك و عدوان از قوم عاد و ثمود، زیرا حضرت نوح را بسیار اذیت و بر وجهی میزدند که از حرکت میافتاد
و مردم را از صحبت با او منع و اطفال را از قبول قول او تخدیر میکردند، و در مدت نهصد و پنجاه سال اندکی به او ایمان آوردند.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 53 ] ... ص : 359
( وَ الْمُؤْتَفِکَۀَ أَهْوي ( 53
وَ الْمُؤْتَفِکَۀَ أَهْوي و شهرستان قوم لوط را بیفکند، یعنی آنرا وارونه و منقلب ساخت و زیر و رو نمود، بعد از آنکه جبرئیل هفت شهر
را با جمعیت برکند و به آسمان برد و به شهپر خود از اول شب تا به صبح نگهداشت بعد آن را سرنگون نمود.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 54 ] ... ص : 359
( فَغَشَّاها ما غَشَّی ( 54
فَغَشَّاها ما غَشَّی: پس پوشانید آن شهر را آنچه پوشانید. این کلام تهویل و تعمیم آن چیزي است که به ایشان فرود آمد، و آن
سنگهاي سجیل نشانهدار بود که بر بلاد ایشان بارید و همه آن شهرها از بسیاري آن سنگها پوشانیده شدند.
تتمه: در کافی- از حضرت صادق علیه السّلام مروي است که فرمود:
المؤتفکۀ البصرة، چنانچه حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام به اهل بصره فرمود: یا اهل البصرة و یا اهل المؤتفکه یا جند المرئۀ و
اتباع البهیمۀ. بعد فرمود: حضرت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله به من خبر داد که بصره مؤتفکه شده با اهلش دو
ص: 360
.«1» مرتبه، و بر خداست که دفعه سیم هم او فرو برد، و آن وقت رجعت خواهد بود
[سوره النجم ( 53 ): آیه 55 ] ... ص : 360
( فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّکَ تَتَماري ( 55
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّکَ تَتَماري پس به کدام نعمتهاي پروردگار خود شک میکنی. در اینکلام اگرچه مخاطب آن حضرت است اما
مقصود آن استماع غیر است و مخاطب فی الحقیقه غیر است، زیرا آیات قرآنی عبرت به عموم لفظ است نه خصوص سبب، پس
تذکر باشد بر عموم مردمان در هر عصر و زمان تا روز قیامت. و امور معدوده اگرچه عذاب و نقمتاند، اما از حیثیت آنکه متضمن
عبر و مواعظ و زواجر باشند مر اهل اعتبار را و مشتملند بر انتقام انبیاء و مؤمنان از کفار و تسلی خاطر مبارك حضرت رسالت صلّی
اللّه علیه و آله است، از این جهت به نعم مسمی گشته.
تتمه: ابن عباس نقل نموده که چون حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله مأمور شد که علی بن ابی طالب علیه السّلام را نصب نماید
در امر خلافت و به خلقان برساند که امام بر حق او است و نیابت شایسته آن حضرت است. از قوم و اقرباي خود خائف بود به حدي
آورد. پس حضرت آنچه مأمور بود «2» « وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ » که میترسید آسیبی به آن حضرت برسانند تا جبرئیل نازل و آیه
صفحه 233 از 314
در غدیر خم بجا آورد از مردم بیعت گرفت. پس جبرئیل نازل و این آیه آورد:
پس اي شنونده از خواب غفلت بیدار و از ضلالت هشیار شو که حق از جانب حق بر پیغمبر به حق در .«3» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّکَ تَتَماري »
امامت به حق هویدا و آشکار گردید.
__________________________________________________
. 1) نور الثقلین ج 5 ص 172 )
. 2) سوره مائده آیه 67 )
95 بطور مبسوطتر. - 3) منهج الصادقین، ج 9، ص 94 )
ص: 361
[سوره النجم ( 53 ): آیه 56 ] ... ص : 361
( هذا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولی ( 56
هذا نَذِیرٌ: این پیغمبر که حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله است پیغمبري ترساننده باشد، مِنَ النُّذُرِ الْأُولی از جمله ترسانندگان
نخستین است، یعنی چنانچه انبیاي قبل از او انذار قوم میکردند از مخالفت الهی و عذاب سبحانی، او نیز به همین طریق قوم را انذار
مینماید و امت خود را بهمان امر فرماید که ایشان امر میکردند که عبادت و اطاعت خداوند متعال بوده یا مشار الیه هذا قرآن، و
مراد به نذر کتب سالفه است، یعنی این قرآن ترساننده مردمان است از جنس کتب منذره سابقه.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 57 ] ... ص : 361
( أَزِفَتِ الْآزِفَۀُ ( 57
پس به جهت تهدید فرماید:
أَزِفَتِ الْآزِفَۀُ: نزدیک ساعتی که نزدیک شونده است. مراد قیامت است که موصوف باشد به نزدیکی نظر به آنکه کل ما هو آت
.«1» « اقْتَرَبَتِ السَّاعَۀُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ » قریب هر چه آیندنی است نزدیک باشد، چنانچه فرماید
[سوره النجم ( 53 ): آیه 58 ] ... ص : 361
( لَیْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ کاشِفَۀٌ ( 58
لَیْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ کاشِفَۀٌ: نیست مر وقت رسیدن آن را بجز خدا نفسی که ظاهر سازنده آن باشد، یعنی نیست غیر او سبحانه
«2» « لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ » نفسی که کاشف و مبین آن شود که در چه وقت قیامت واقع شود، چنانچه فرماید
__________________________________________________
. 1) سوره قمر، آیه 1 )
. 2) سوره اعراف آیه 187 )
ص: 362
زیرا هیچکس بر آن اطلاع ندارد مگر حق سبحانه. 2- نیست کسی که در وقت حدوث آن کشف شدائد و رفع اهوال آن نماید از
بندگان غیر او سبحانه.
-3 نیست کسی که قادر باشد بر کشف و رفع آن وقتی که واقع شود غیر او سبحانه الا آنکه او سبحانه رفع آن ننماید. 4- نیست
صفحه 234 از 314
کسی که قادر باشد بر کشف و رفع آن به تأخیر، یعنی مؤخر سازد وقتی را که مقدر شده براي وقوع آن.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 59 ] ... ص : 362
( أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ ( 59
أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ: آیا از این سخن که قرآن است تعجب میکنند بر وجه انکار.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 60 ] ... ص : 362
( وَ تَضْحَکُونَ وَ لا تَبْکُونَ ( 60
وَ تَضْ حَکُونَ وَ لا تَبْکُونَ: و میخندید از روي استهزاء و گریه نمیکنید از خوف وعیدي که در او است از ترس عقوبت عصیان و
یعنی آیا از این خبرها ،«1» طغیان که از شما صادر میشود. از حضرت صادق علیه السّلام مروي است مراد از حدیث اخبار سابقهاند
که شنیدید تعجب میکنید و میخندید بر سبیل استهزاء، و نمیگریید از ترس آنکه مبادا مثل آن بر شما واقع شود.
[سوره النجم ( 53 ): آیه 61 ] ... ص : 362
( وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ ( 61
وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ: و شما بازي کنندگانید و غافلان، یا غنا کنندگان، زیرا مشرکان در وقت قرائت قرآن سرود میگفتند تا مردم را از
استماع آن باز دارند،
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان ج 5 ص 184 )
ص: 363
یا شما گردن کشانید از فرمان حضرت سبحان.
تنبیه: این مقدمه ثابت شده که آیات قرآنی عبرت به عموم لفظ است نه خصوص سبب، و نیز از جهت اشتراك غائبین با حاضرین
عام است تمام مکلفین را تا قیامت بنابراین آیات شریفه خطاب به سرکشان و گردنکشان فرامین حضرت سبحان است در هر عصر و
زمان، که آیا از این قرآن و اخبار امم معذبه مذکوره در آن تعجب مینمائید بر وجه انکار، و میخندید از روي استهزاء به احکام
آن و بیاعتنائی به حوادثات واقعه نزول عذاب و عقاب خداوند منان و گریه نمیکنید از خوف نکبات اعمال، و غافل هستید از
عقبات نکال فواحش و قبایح سرکشان و گردنکشان، که مبادا به ناگهانی، سخط و عذاب الهی شما را فرا رسد.
از ام السلمه رضی اللّه عنها روایت است چون این آیه آمد اهل صفه بگریستند به مرتبهاي که صداي گریه آنان بلند شد. چون
حضرت صوت گریه آنها شنید گریان شد: اصحاب همه به گریه درآمدند، حضرت فرمود: به جهنم نرود هر که از ترس خدا بگرید
.«1» و به بهشت نرود هر که طاغی و بر معصیت مصر باشد
.«2» کسی حضرت رسول را خندان ندید ،« تَضْحَکُونَ وَ لا تَبْکُونَ » : از ابو خلیل مروي است که چون این آیه آمد
[سوره النجم ( 53 ): آیه 62 ] ... ص : 363
( فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا ( 62
چون به خضوع و خشوع و مسکنت، فوز و نجات از عقوبت عقبات حاصل شود، لذا بندگان را امر به سجده و عبادت فرماید.
صفحه 235 از 314
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 9، ص 96 )
2) مدرك یاد شده. )
ص: 364
فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا: پس سجده کنید مر خداي را و بندگی و عبادت کنید ذات یگانه او را. ابن عباس روایت کند که حضرت بعد
« از تلاوت این آیه سجده کرد، مؤمن و کافر به گریه درآمدند و جن و انس که حاضر بودند به سجده افتادند
و به اجماع فقها این سجده واجبه است بر خواننده و شنونده و کسی که بشنود آیه را، و شرط وجوب سجده طهارت نیست، پس بر
جنب و حایض نیز واجب است و وجوب آن فوري است، پس جایز نباشد تأخیر و در سجده قرآن طهارت از حدث و خبث شرط
نیست و احتیاط گذاردن تمام هفت موضع و پیشانی بر چیزي که سجده بر آن صحیح باشد. و مروي است اول سورهاي که نازل شد
.«2» و در آن سجده بود، این سوره است و این سجده دوازدهم باشد
__________________________________________________
1) مدرك یاد شده. )
2) مدرك یاد شده. )
ص: